عشق
حضورت تکیه گاه امنی ست برای بودنم...
به زمین میزنی و میشکنی دیدمت ، وای چه دیداری ، وای دیدمت ، وای چه دیداری ، وای این چه عشقی است که در دل دارم باز لب های عطش کرده ی من بخت اگر از تو جدایم کرده خلوت خالی و خاموش مرا آتش عشق به چشمت یکدم در دلم آرزویی بود که مرد سینه ای ، تا که بر آن سر بنهم به زمین می زنی و می شکنی
آرزویی است مرا در دل بخدا در دل و جانم نیست شب در اعماق سیاهی ها سایه ای تا که به در افتد همه شب در دل این بستر زن بدبخت دل افسرده آن کسی را که تو می جویی لیکن این قصه که می گوید می روم تا که عیان سازم شمع ‚ ای شمع چه می خندی ؟
رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت رفتم ، که داغ بوسه پر حسرت ترا رفتم مگو ، مگو ، که چرا رفت ، ننگ بود رفتم ، که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم من از دو چشم روشن و گریان گریختم ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش |
About![]()
به وبلاگ من خوش آمدید.امیدوارم لحظات خوبی را با هم سپری کنیم Archivesتير 1392آبان 1390 شهريور 1390 فروردين 1390 تير 1389 خرداد 1389 AuthorsKatrinLinks
توهمات
LinkDump
کیت اگزوز ریموت دار برقی |